معنی یخ بستن، منجمد شدن، منجمد کردن، یخ زدن، با برف یا , یخ پوشاندن, معنی یخ بستن، منجمد شدن، منجمد کردن، یخ زدن، با برف یا پ یخ پوشاندن, معنی do fsتj، kj[kb abj، kj[kb lcbj، do xbj، fا fct dا , do /maاjbj, معنی اصطلاح یخ بستن، منجمد شدن، منجمد کردن، یخ زدن، با برف یا , یخ پوشاندن, معادل یخ بستن، منجمد شدن، منجمد کردن، یخ زدن، با برف یا , یخ پوشاندن, یخ بستن، منجمد شدن، منجمد کردن، یخ زدن، با برف یا , یخ پوشاندن چی میشه؟, یخ بستن، منجمد شدن، منجمد کردن، یخ زدن، با برف یا , یخ پوشاندن یعنی چی؟, یخ بستن، منجمد شدن، منجمد کردن، یخ زدن، با برف یا , یخ پوشاندن synonym, یخ بستن، منجمد شدن، منجمد کردن، یخ زدن، با برف یا , یخ پوشاندن definition,